مردي تردست که با جواني ساده دل همسفر شده بود و به مقدار پولش پي برده بود به او چنين پيشنهادي کرد: تردست:دوست داري پولت را دو برابر کنم؟؟ ساده دل:چه بهتر از اين. تر دست:يک شرط دارد هر بار که پولت را دو برابر کنم بايد 800 تومان به من بدهي قبول ميکني؟؟ ساده دل شرط را پذيرفت اما پس از 3 بار همه ي پولهايش را از دست داد!! اين جوان ساده دل قبل از اين شرط بندي چند تومان با خود داشته است؟؟
خلاصه داستان : پدر دونگ یی رئیس گروه شمشیر زنان مبارز است که با افراد خود شروع به دفاع از حقوق مظلومان و رعیت ها میکند اما گروهی از درباریان علیه آن ها توظئه کرده و قتل وزیر به گردن آنها می اندازند و دراین صورت آنها مجرم شناخته شده و همه آنهارا قتل عام میکنند از جمله پدر دونگ یی و برادرش دونگ جو . دونگ یی که دختری 7ساله است جان سالم به در میبرد و پیش گروه نوازندگان قصر میماند وبه زندگی خود ادامه میدهد . اما پس از پیدا شدن چان سو (یکی از افراد گروه شمشیر زنان مبارز) دونگ یی تصمیم میگیرد به قصر برور و بیگناهیی پدرش و گروه شمشیر زنان مبارز را اثباط کند و . . .